یلدایتان فرخنده باد
روزگاری خانههامان سرد بود
تهیه نفت زمستان درد بود
یک چراغ والورو یک گردسوز
زیر کرسی با لحافی دستدوز
خانواده دور هم بودن همه
در کنار هم میآسودن همه
روی سفره لقمه نانی تازه بود
روی خوش در خانه بیاندازه بود
عصر پست و تلگراف و نامه بود
روزگار خواندن شهنامه بود
قلبهامان اندک اندک سرد شد
رنگ و روی زندگیمان زرد شد
آن قدیما عاشقی یادش بخیر
عطر و بوی رازقی یادش بخیر
شاعر ناشناس
عکس مجید دربندسری
شعرومتن
دیدگاهتان را بنویسید